دفتر نو

این دفتر را تو بنویس... به شاعر بودن چشمانت یقین دارم

دفتر نو

این دفتر را تو بنویس... به شاعر بودن چشمانت یقین دارم

از تمام چیز ها...

از تمام لحظه ها یک ثانیه 

از تمام کارها یک لبخند 

بس است میان آیینه ی چشمانمان 

خیره که به هم نگاه کنیم 

لحظه های خندانمان بی نهایت می شوند

نظرات 11 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ http://www.30o.ir

سلام،
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

مائده یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:16 ب.ظ http://shabgerye21.persianblog.ir

اگر به هم نگاه کنیم......

سعید بنینگتون سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:31 ق.ظ

عالی بود پسر,مثل خودت...مثل دوستیمون...

فرشته چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ق.ظ http://faseleh.mihanblog.com

امیدوارم همیشه لبخند رو لبات شکوفا باشه اق داداش...
شرمنده نبودم. فکر کنم گفته بودم که مامان اینا میان و شاید یه مدت نباشم. اما دل کندن ازین نت لامصت نمیشه که. باز یه خورده سرو کلم پیدا شد اینورا.
منه دیوونه هم اینجوری روراستم دیگه...
خوشحالم خبره اپت رو دادی. میام یه سر انور بودی میبینمت دادا...
خوش باش و بیخیال غم (چشمک)

ترنج پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:05 ب.ظ http://fcamp.blogfa.com

اره خب. اما چه کنیم که معمولا زیاده خواهیم! قانع شدن به یه لبخند به یه ثانیه.....
اما در مورد کتمنتت: شاید .شاید خودمون عمق فاجعه باشیم .اما اعتراف می کنم که خودمم نشناختم!

نسیم شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ http://nasimelahy.blogfa.com

انگار تمام دلشوره های گاه و بیگاهم رادر امتداد قاب عکس کهنه ای می یابم که به دیوار اتاقم زده ام . آنجا به عادت این سالها همیشه کسی می رود و من عاقبت ، نماندنش را از نرفتنم کسر می کنم و در نهایت باز هم من می مانم و سکوت شب و دیازپام شعر...
آره،
دنیای عجیبیه...
اما،
آدماش عجیب تر...

شعله دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ق.ظ

tahala tajrobe dashtin...harfi ke mikhay bezani o nemituni o donbale kalame o feel migardi...yeki biad messee abe khordan bege o khalaset kone! kheili mamnun ke harfe mano az zabune khodetun zadin

آزاده چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام! هوا را از من بگیر اما خنده ات را نه!!چشمانت را نه...
خوشحالم برات! و دفتر نو رو بهت تبریک میگم.
چشمات همیشه خندان باشه:)

سلام!
رو به دنیا می خندم
خیره به دنیا...
خوشحالی برام؟!
برای کدوم لحظه های من؟!
هنوز خیال بافم
هنوز...
خوشحالم سر زدی بهم
امیدوارم بازم از این کارا بکنی
مرسی بابت تبریک دفتر نو
امیدوارم نوشته های توش هم واقعا نو بشن

آرمان دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:24 ب.ظ

سلام سیاوش جووووووووووووووووووون !
شرمنده با تاخیر تولد وبلاگ جدیدتو تبریک میگم!

فرشته جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ق.ظ http://faseleh.mihanblog.com

خوبی سیا خبری ازت نیس

تارا شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ق.ظ

لحظه های خندانمان بی نهایت میشود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد